اور تریدینگ میکنید؟ راهکارهای جلوگیری از overtrading چیست؟
اور تریدینگ یا overtrading یکی از مهم ترین و اساسی ترین دلایل موفق نشدن تریدرها بوده و متاسفانه تعداد بسیار کمی متوجه میشوند که در حال اورتریدینگ هستند و از آن بدتر این است که تعداد اندکی میدانند که این عادت بد و بسیار ضررده را چگونه باید در معامله گری کنترل کنند!
در این مقاله به مهمترین مشکلات و چالشهای مرتبط با اورتریدینگ میپردازیم و راهکارهای اساسی برای حل این چالشها را با یکدیگر فرا میگیریم!
این مقاله بسیار کاربردی و مهم است پس حتما با دقت مطالعه کنید.
اور تریدینگ چیست؟
اور تریدینگ همان خرید و فروش بیش از حد نمادهای معاملاتی است.
به بیان دیگر، زمانی که شما تعداد زیادی معامله باز دارید و یا زمانی که میزان نامعقول از سرمایه اصلی را درگیر یک یا چند معامله کرده اید، درگیر اورترید شده اید!
ناگفته نماند که استایل معامله گری در حجم معاملات بسیار مهم است!
یعنی هر فرد متناسب با استایل معامله گری خود میتواند تصمیم بگیرد که آیا اورترید میکند یا خیر.
مثلا اگر شما سرمایه گذار یا معامله گر بلندمدتی هستید و هر روز یک معامله میکنید، احتمالا درگیر اورترید هستید!
اور تریدینگ چه تفاوتی با آندر تریدینگ دارد؟
حواستان باشد که اور تریدینگ را به اشتباه برداشت نکنید! 🙂
زیرا افرادی هم هستند که موقعیت معاملاتی خوبی را در بازار مشاهده میکنند ولی وارد آن معامله نمیشوند!
در این حالت اصطلاحا گفته میشود که این افراد درگیر آندرتریدینگ شده اند!
در واقع وقتی تریدرها از سرمایه خود در یک مدت زمان مشخصی در معاملات استفاده نمیکنند و یا معاملات با حجم بسیار کوچکی را انجام میدهد و یا قوانین ورود بسیار سختگیرانه ای را در معاملات خود وضع کرده اند، احتمالا درگیر اندرتریدینگ شده و “از آن طرف بوم افتاده اند!”
بزرگترین دلیل آندرتریدینگ، ترس از دست دادن پول است. ولی باید بدانید که اگر ترید نکنید، فرصتهای مناسب را از دست خواهید داد!
معامله گرانی که پلن معاملاتی و قوانین شفاف برای معامله گری ندارد و فقط بازارها را مشاهده و تحلیل میکنند هم در خطر آندرتریدینگ هستند!
چرا دچار اور تریدینگ می شویم؟
2 دلیل اساسی برای اور تریدینگ معامله گر وجود دارد:
دلیل اساسی اول :
زمانی است که معامله گر به قوانین استراتژی خود پایبند نمیماند و محدودیتهای آن را در نظر نمیگیرد.
در واقع دچار وسوسه افزایش فرکانس معاملات (بخوانید: تعداد معامله بیشتر یا حجم بیشتر) بدون توجه به پلن معاملاتی خود میشوند که در نهایت منجر به نتایج ضعیف او میشود.
ساده ترین راهکار برای حل این مشکل این است که هرچه سریعتر پلن معاملاتی خود و قوانین آن را شفاف و اصلاح کنید و با اضافه کردن قوانین محدود کننده ورود و خروج معاملات، آن را کاربردی تر نمایید.
دلیل اساسی دوم :
به احساسات و روانشناسی معامله گر نظیر ترس و طمع و هیجان برمیگرد.
- زمانی که معامله گر دچار ترس میشود و در تلاش برای جبران ضرر، بیش از حد معامله میکند: توصیه میکنم حتما مقاله “تکنیک هایی برای غلبه بر ترس در معامله گری“ را مطالعه کنید
زمانی که معامله گر دچار هیجان و وسوسه معامله گری میشود و در زمانهایی که بازار با سرعت زیادی حرکت میکند، بدون تحلیل و دلیل منطقی وارد معامله میشود: توصیه میکنم حتما مقاله “راهکارهای مفید برای صبر در معاملات“ و همینطور مقاله “ترید بازی ممنوع“ را بخوانید
زمانی که معامله گر دچار طمع میشود و با سود کردن در چند معامله، میخواهد که پول بیشتری را به صورت غیرمنطقی بدست آورد!: توصیه میکنم حتما مقالات “7 راهکار تضمینی برای کنترل طمع در معامله گری” و همینطور مقاله “غرور در معامله گری چگونه به تریدر صدمه میزند“
از نظر روانشناسی معامله گری، چرا دچار اور تریدینگ میشویم؟
همه ما انسانها عمدتا به چیزی عادت داریم. مانند عادت به خوردن چای یا قهوه در ساعت مشخص، و یا عادت به کار، دارو، پول، قمار و یا حتی عادت به کتابهای موفقیت و جمله های انگیزشی!
همه به یک چیز عادت ندارند ولی هرکسی به نوعی به چیزی عادت دارد و میتوانیم بگوییم اکثر ما معتاد هستیم؛ نه لزوما اعتیاد به مواد مخدر بلکه اعتیاد و عادت به هرچیزی که اگر به بدن ما نرسد، ما دچار پریشان احوالی میشویم!
در دنیای معامله گری هم این اعتیاد خودش را به صورت اورتریدینگ نشان میدهد!
به عنوان مثال: زمانی که ستاپ معاملاتی فوق العاده ای را در بازار مشاهده میکنید، شما وارد معامله میشوید ولی بازار بر خلاف پیشبینی شما عمل میکند و شما گمان میکنید که این ستاپ معاملاتی واقعا فوق العاده است پس حد ضرر خود را حذف میکنید و حتی ممکن است به حجم معامله در ضرر خود هم اضافه کنید! در این شرایط شما میدانید که دارید بر خلاف قوانین معاملاتی خود عمل میکنید ولی حتی نمیدانید که چرا اینگونه درگیر اور ترید شده اید!
اگرچه ممکن است که از عادت قمار کردن بدتان بیاید و تبعات منفی آن را هم کاملا آگاه باشید ولی حتی وقتی که فکر میکنید که ترید طلا از جفت ارزها جذاب تر است و در نتیجه برخلاف پلن معاملاتی خود وارد ترید طلا میشوید، و حتی ممکن است سودهای مقطعی هم بدست آورید، با اینحال در ادامه با ضررهایی همه آنها و حتی اضافه تر را هم پس داده اید! با اینحال همچنان در حال تکرار آن عادتهای مشابه هستید…
دلیلش این است که ما اعتیاد به قطعیت داریم! میدانیم که هیچ چیزی قطعی نیست ولی در عمل فراموش میکنیم! بنابراین آن عادت به قطعیت را در معاملات خود به صورت اورتریدینگ اجرا میکنیم! اگرچه معمولا همیشه با خودمان قسم یاد میکنیم که "این آخرین بار است!" ولی اینطور نبوده است...!
لذا زندگی باید به گونه ای باشد که به اعتیاد کشیده نشود. چای خوب است و مینوشیم اما نباید به اعتیاد منتهی شود!
عبادت خوب است، انجام میدهیم، ولی اگر بصورت عادت دربیاید که اگر زمانی انجام نشود، باعث ایجاد اغتشاش در ذهن شود، آن هم ایراد پیدا میکند!
ذهن باید حالت ثبات و پایداری خود را داشته باشد نه اینکه اگر غذا یا چای یا قهوه یا خواب به هم ریخت، این اختلال باعث برهم خوردن زندگی انسان شود!
ریشه و اساس اور تریدینگ چیست؟
اگر در عادتها و مسائلی که در زندگی احساس اجبار در انجام آنها داریم، به صورت دقیق تر توجه کنیم متوجه میشویم که خود عادت اصلا مهم نیست، بلکه ریشه و اساس همه عادتهای ما به یک چیز برمیگردد:
احساسات ما!
در واقع ما به چیزی عادت کرده ایم چون به تجربه آن احساس از انجام آن کار عادت کرده ایم! مثلا معتاد به احساس نئشگی پس از مصرف مواد مخدر عادت کرده است!
کسی که معتاد به نوشیدن قهوه است، به احساس پس از نوشیدن آن قهوه عادت دارد و نه به خود قهوه!!
شاید برایتان کمی عجیب بنظر برسد ولی به تعدادی از عادتهای خود در زندگی توجه کنید و آنها را از آخر به اول مرور کنید تا متوجه شوید چرا آن عادت، شما را مجبور به انجام کاری میکند!
بگذارید به تجربه تریدری بپردازیم که همیشه قوانین معاملاتی خود را نقض میکند. این سوالها را از خود میپرسد:
1- چرا من قوانین خود را نقض میکنم؟
احتمالا با خود میگوید که نمیخواهم ببازم و یا اشتباه کنم یا هرچیز دیگری مشابه با اینها! ولی همه اینها علائم اعتیاد به قطعیت هستند.
2- چرا من به قطعیت اعتیاد دارم؟
احتمالا با خود میگوید که میخواهم پول بدست بیاورم، امنیت و آرامش را برای خانواده و خود فراهم کنم و یا هر دلیل مشابه دیگری…
3- ولی چرا اینها را میخواهم...؟
اینجاست که او و خیلیهای دیگر جوابی ندارند و اصطلاحا به “من من کردن می افتند!”
نکته اینجاست که وقتی به پرسیدن این چراها ادامه میدهیم و لایه های زیرین آن عادت را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که “چرایی” کاری که در حال انجام آن هستیم، برای ارضای یک احساس درونی است!
اگر همین کار پرسیدن “چرا” ها را برای عادتهای دیگر زندگی انجام دهید، متوجه میشوید که در اساس و ریشه انجام آن عمل، عادت کردن به تجربه احساسی آن و دور ماندن از بقیه است که باعث شده آن کار را انجام دهیم و با تکرار آن و ایجاد آن حس خوب در خود به صورت تکراری، به آن کار عادت کنیم و به مرور فراموش کنیم که چرا به آن کار عادت کردیم!!
درواقع اینگونه نیست که با تفکر منطقی و گفتن اینکه “من دیگر اورترید نمیکنم قسم میخورم!” بتوانیم آن مساله را حل کنیم…
درواقع غلبه بر اعتیاد و اجبار به انجام کاری، فقط با داشتن اراده محض ممکن نیست. اگر مغز منطقی ما قادر بود که با داشتن اراده محض، این چالشها را حل کند، اکنون همه جا پر بود از انسانهای موفق!
باورهای اشتباه چگونه در ذهنم رشد میکنند؟
وقتی ما به چیزی توجه میکنیم، آن احساس یا اقدام، در ذهن ما همچون دانه ای کاشته میشود و آن دانه در ذهن به مرور زمان جوانه میزند و ساقه و برگهایش ایجاد میشود!
در واقع یک زنجیره از تفکرات و باورها در ما طی این فرآیند ایجاد میشود مثل همه باورهای دیگری که در زندگی خود داشته و داریم!
این باورها در ناخودآگاه همه ما فعال هستند، حتی اگر به آنها آگاه نباشیم، و در زمانهایی که درگیر انجام کاری هستیم خود را در تصمیمات و اقدامات ما نشان میدهند!
وقتی باوری در ناخودآگاهی ما شکل گرفته که نیاز به امنیت و آرامش را از هر چیزی مهمتر بداند، آن باور در زمانی که معامله ما در ضرر فرورفته است به ما تکرار میکند که “حد ضرر را حذف کن چون الان ضرر میکنی” ولی ما با ذهن منطقی خود مدام در حال جنگیدن با این فکر و احساس هستیم و میگوییم این کار خلاف پلن معاملاتی من است و نباید اینکار را بکنم!
این جنگ درونی در صورتی که ما به خودآگاهی نرسیده باشیم و تمرین نکرده باشیم، در اغلب موارد باعث شکست ما میشود چون قدرت ضمیر ناخودآگاه به مراتب از ذهن منطقی و نیروی اراده ما بیشتر است!
میتوانم جلوی رشد این باورهای اشتباه را بگیرم؟
درواقع اور تریدینگ، نتیجه دانه رشد کرده ای در ذهن ما است که اکنون تبدیل به یک درخت تنومند شده و ما این رفتار را در معاملات خود تکرار میکنیم!
با زدن ساقه یا برگهای درخت نمیتوان این باور را از ذهن حذف کرد بلکه باید از همان ابتدا جلوی رشد کردن دانه را گرفت تا تبدیل به درخت تنومند نشود!
از طرف دیگر نباید به جنگ با این دانه بپردازیم چون همین جنگیدن با دانه، به آن انرژی میدهد و کمک میکند که در مغز ما رشد کند! بلکه باید آن را بپذیریم و با مهربانی با آن برخورد کنیم و با خودآگاهی و خودباوری در طول زمان و انجام تمرینهایی، این دانه ها را پذیرفت و از رشد کردن آنها و تبدیل شدنشان به درخت جلوگیری کرد.
با شرکت در دوره روانشناسی، با استراتژی و پلن معاملاتی آشنا میشوید تا بتوانید پلن معاملاتی خود را بهبود دهید،
انواع ترس و طمع در بازارهای مالی را شناسایی خواهید کرد،
در نهایت با روانشناسی خویشتن در معاملات و ایجاد طرز فکر صحیح، در جهت تبدیل شدن به تریدر حرفه ای حرکت خواهید کرد.
حال اگر درگیر اورتریدینگ هستیم باید چگونه آن را حل کنیم؟
در ادامه مقاله راهکارهایی را با شما درمیان میگذارم…
چگونه از اورتریدینگ جلوگیری کنیم؟
به طور کلی برای جلوگیری از اور تریدینگ، بهترین راهکار ایجاد پلن معاملاتی و استراتژی مدیریت ریسک است.
همچنین اجتناب از معاملات احساسی و رعایت اصول روانشناسی معامله گری است. باید به این نکته توجه داشت که منابع معامله گری ما، یعنی همان پول و وقت و انرژی، محدود هستند و نه نامحدود!
پس نمیتوانیم هر طور دلمان میخواهد آنها را مصرف کنیم و باید برای آن برنامه ریزی داشته باشیم:
- باید دقیقا بدانیم که قرار است چند درصد از سرمایه خود را در بازارهای مالی معامله کنیم و در هر معامله توانایی از دست دادن چه میزان از این سرمایه را داریم! این عدد میتواند بین نیم درصد تا 7 درصد در هر معامله باشد و بیشتر از آن را برای معامله گری توصیه نمیکنم (توصیه من بین نیم درصد تا حداکثر دو درصد است)
- باید دقیقا بدانیم چه زمانی را میخواهیم صرف یادگیری تحلیل و معامله گری نموده و چه میزان از زمان خود را صرف خودشناسی و خودآگاهی کنیم تا بتوانیم در بلندمدت به استراتژی متناسب با روحیات و توانمندی خود برسیم
- باید دقیقا بدانیم که قرار است چه بازارهایی را تحلیل کنیم و در هر بازار، چه نمادهایی؟ تا بتوانیم با مدیریت انرژی خود در تحلیل بازارها، اصل انرژی خود را در تصمیم گیری در معاملات مصرف کنیم!
پس از تصمیم گیری در رابطه با موارد بالا و مکتوب نمودن قوانین مرتبط با آنها، باید به بررسی نسبت ریسک به ریوارد موقعیت معاملاتی شناسایی شده پرداخت که دقیقا مطابق با استراتژی تست شده و قوانین معامله گری ما باشد (حتما مقاله وین ریت یا ریسک به ریوارد را با دقت مطالعه کنید).
در ادامه به چند عامل مهم دیگر میپردازیم که آگاهی از آنها برای جلوگیری از اور تریدینگ بسیار کمک کننده است.
1. اصل پارتو یا قانون 80/20 در معامله گری
اصل پارتو یا قانون 80/20 از جمله اصول شناخته شده در اقتصاد و بازاریابی و مدیریت است و بر طبق این اصل، هشتاد درصد نتایج و دستاوردهای شما، حاصل بیست درصد تلاش هایتان است (برای مطالعه کامل درباره این اصل میتوانید کتابی با همین عنوان از ریچارد کخ را مطالعه کنید تا با گستردگی و عملکرد این اصل بیشتر آشنا شوید).
در معامله گری (که یک کسب و کار است)، این اصل اینگونه تعریف میشود که 80 درصد نتایج معامله گر، از 20 درصد فعالیتهای او ناشی میشود. با اینحال اکثر معامله گران بدون توجه به این موضوع، عمده زمان خود را صرف اموری میکنند که تغییر چندانی در نتایج و دستاوردهای آنها ایجاد نمیکند!
کارهایی که یک معامله گر باید بیشتر انجام بدهد:
- ایجاد پلن معاملاتی مکتوب با قوانین شفاف مرتبط با استراتژی معامله گری و مدیریت ریسک
- ایجاد ژورنال معاملاتی از معاملات انجام شده
- بررسی عملکرد معاملات به صورت هفتگی و ماهانه
- مطالعه و تلاش برای خودآگاهی و خودشناسی
کارهایی که چندان ارزشی به معامله گر اضافه نمیکنند:
- تریدبازی کردن
- چرخیدن بی هدف بین بازارها و تایم فریم های مختلف
- دنبال کردن معاملات باز به صورت لحظه به لحظه
- از این دوره به آن دوره و شاخه به شاخه کردن برای پیدا کردن یک روش معاملاتی بهتر بدون تمرین و اجرای صحیح
- بحث کردن بی نتیجه با بقیه معامله گران در شبکه های اجتماعی
این موارد واقعا زمان و انرژی و پول معامله گر را تلف میکنند و عدمتا دستاورد خاصی برای معامله گر ایجاد نمیکنند! با اینحال اکثر تریدرها را زمان خود را صرف این امور میکنند و در نتیجه زمانی برایشان باقی نمیماند که بخواهند به امور با ارزشی که 80 درصد نتایج آنها را به دنبال دارد بپردازند!
این موارد واقعا زمان و انرژی و پول معامله گر را تلف میکنند و عدمتا دستاورد خاصی برای معامله گر ایجاد نمیکنند! با اینحال اکثر تریدرها را زمان خود را صرف این امور میکنند و در نتیجه زمانی برایشان باقی نمیماند که بخواهند به امور با ارزشی که 80 درصد نتایج آنها را به دنبال دارد بپردازند!
2. تماشای مکرر صفحه نمایش و کسل شدن
مشاهده صفحه نمایش تا زمانی که بدانیم دنبال چه چیزی هستیم کار پسندیده ای است. ولی اگر تریدر، بدون هدف و برنامه مشخص، صرفا با حرکت در بین تایم فریمها دنبال سیگنال معاملاتی باشد، آنگاه دقیقا در حال برنامه ریزی کردن برای شکست خود است!
در این موارد عمدتا تریدر احساس کسل بودن میکند و در این شرایط است که اتفاقا تصمیمات معامله گری بسیار بدی را میگیرد. لذا لازم است با انجام کارهایی، از این اشتباه مهلک جلوگیری کنیم:
- هر یکشنبه یا دوشنبه، نمادهای معاملاتی خود را تحلیل کنید و یک ساختار معاملاتی داشته باشید
- مهمترین سطوح قیمتی برای هفته پیش رو را روی نمودار مشخص کنید
- در طول هفته در آن نواحی منتظر باشید که استراتژی معاملاتی شما ورود دهد.
- متناسب با تایم فریم معاملاتی خود و با توجه به ساختار تعیین شده، در طول هفته نسبت به معاملات تصمیم گیری کنید.
3. همیشه قرار نیست معامله کنید!
معامله گر آماتور کسی است که همیشه احساس نیاز به معامله کردن در خود احساس میکند و اگر معامله بازی نداشته باشد احساس بدی به او دست میدهد!
داشتن استراتژی معاملاتی که تست شده باشد و متناسب با روحیات تریدر باشد، به این معنی است که با آن استراتژی قرار است در موقعیتهای خاصی از بازار (و نه همیشه!)، شرایط خاصی از قیمت را معامله نمود تا بتوان در بلند مدت به سودآوری پایدار رسید.
با اینحال اکثر معامله گران فکر میکنند که باید همیشه معامله باز داشته باشند، درحالیکه اصلا استراتژی معاملاتی آنها هیچگونه ورود به معامله ای را به آنها هشدار نداده است!
این نکته اگرچه ساده بنظر میرسد ولی معامله گران آماتور متاسفانه از این رویه پیروی نمیکنند و این دقیقا همان جایی است که عقل سلیم معامله گر یک چیز میگوید و خود معامله گر یک چیز دیگر!
تنها کاری که باید انجام داد این است که تنها زمانی وارد معامله شد که استراتژی ما با شرایط و قوانین مشخص شده به ما ورود دهد و ما به صورت اصولی آن موقعیت معاملاتی را ترید کنیم!
4. چک لیست معاملاتی داشته باشید
خلبانها، دانشمندان و اکثر متخصصان در حوزه های مختلف، چک لیستی برای فعالیتهای خود ایجاد کرده اند تا خطاهای عملکردی و شناختی خود را به حدقل برسانند!
این موضوع برای تریدرهای حرفه ای هم صدق میکند و آنها پیش از ورود به هر معامله، چک لیست معاملاتی خود را بررسی میکنند و اگر تمام گزینه های چک لیست تیک بخورد وارد معامله میشوند!
به عنوان مثال نمونه ای از چک لیست معاملاتی یک تریدر میتواند شامل این موارد باشد:
- آیا قیمت در محدوده حمایتی/مقاومتی مهمی قرار دارد؟
- آیا نشانه یا الگوی قیمتی مناسبی از واکنش به این سطح مهم مشاهده میکنم؟
- آیا جهت معامله با ساختار بازار در تایم فریم های بالاتر همخوانی دارد؟
- آیا نسبت ریسک به ریوارد معامله بزرگتر از 1 است؟
- آیا حد ضرر به اندازه ای است که بتوانم یک درصد ریسک کنم؟
- و…
چک لیست معاملاتی هر فرد متناسب با استراتژی و تایم فریم معاملاتی او تغییر میکند و این صرفا یک مثال بود.
داشتن چک لیست معاملاتی نه تنها باعث میشود هیچ موردی را پیش از باز کردن معامله و بررسی شرایط آن فراموش نکنیم، بلکه ما را نسبت به تصمیمات خود آگاه تر میکند و مانع اخذ تصمیم های نادرست در اغلب موارد میشود.
5. اولویتهای شما برای معامله گری چیست؟
آیا میخواهید معامله گر شوید یا اینکه صرفا میخواهید معامله ای باز کنید تا پولی بدست آورید؟
چه باور کنید چه نکنید، معامله گران حرفه ای به خاطر معاملاتی که انجام میدهند موفق نیستند! بلکه آنها اتفاقا بخاطر معاملاتی که انجام نمیدهند موفق هستند!
اینکه معامله گر حرفه ای استراتژی داشته باشد و با خودآگاهی و خودباوری، به اجرای دقیق و هدفمند آن بپردازد، باعث میشود که زمانهای بیرون از بازار را به خوبی درک کند و در نتیجه با مدیریت زمان و پول و انرژی خود، مانع اور تریدینگ شود و با تکرار مستمر این فعالیت، تبدیل به یک تریدر حرفه ای و سودده پایدار شود!
جمع بندی:
- اورتریدینگ فرآیند خرید یا فروش بیش از حد معمول نمادهای معاملاتی است که طبق این تعریف هم تعداد معاملات نامتعارف و هم حجم معامله نامتعارف، اورتریدینگ محسوب میشود.
- اور تریدینگ اساسا زمانی ایجاد میشود که معامله گر، محدودیتهای استراتژی معامله گری خود را دقیقا مشخص نکرده باشد و یا به دلیل عدم کنترل احساساتی نظیر ترس و طمع و غرور و خشم، دچار اورتریدینگ شود.
- اساسی ترین کار برای جلوگیری از اور تریدینگ، داشتن پلن معاملاتی مکتوب و هدفمند شامل اصول مدیریت ریسک و سرمایه، استراتژی و اهداف معامله گری است که در دوره روانشناسی معامله گری به صورت گام به گام به این مساله مهم پرداخته ام و شما میتوانید دقیقا پلن معاملاتی خود را به صورت شفاف مکتوب کنید.
- دو تکنیک اساسی مدیریت ریسک که برای کنترل اورتریدینگ بسیار کمک کننده هستند:
- تعیین ریسک هر معامله به نحوی که از دست دادن آن میزان سرمایه برای تریدر قابل تحمل باشد
- تعیین وین ریت و ریسک به ریوارد استراتژی معامله گری (از همین مقاله در سایت) و محاسبه ریسک به ریوارد معامله پیش از باز کردن و مقایسه آن
- توجه کردن به پنج عامل اساسی دیگر نظیر اصل پارتو در معامله گری، عدم تماشای مکرر صفحه نمایش، تشخیص زمانهایی که باید از بازار بیرون بود، داشتن چکلیست معاملاتی، تعیین اولویتهای معامله گری
من، فردین ترکفر به شما تضمین میدهم که:
در صورت درک این مقاله و اجرای تمرینهای گفته شده این مقاله،
در کنار مطالعه مقاله وین ریت یا ریسک به ریوارد،
و نگارش پلن معاملاتی خود طبق اصول گفته شده در سایت (و یا برای تعیین دقیق و اصولی طبق ویدئوهای آموزشی در دوره روانشناسی معامله گری)،
در کنار توجه آگاهانه به نکات گفته شده در سلسله مقالات روانشناسی معامله گری سایت (یا همان کتابچه مسیر ذهنی معامله گری)
خواهید توانست به یک معامله گر سودده پایدار تبدیل شوید و نتیجه ای که برای من 4 سال طول کشید، برای شما در کمتر از یکسال اتفاق خواهد افتاد!
موفقیت تک تک شما عزیزانم، آرزوی قلبی من است…
مسیر را دریابید، مقصد بهانه است…
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مثل همیشه عالی ، مفید و کاربردی
عالی بود استاد،ممنونیم از زحماتتون🙏🏻❤️