غرور در معامله گری چگونه به تریدر صدمه میزند؟
چگونه متوجه بشوم دچار غرور در معامله گری شده ام؟
- آیا شده است تقلا کنید که به کسی ثابت کنید شما معامله گر خبره ای هستید؟
- آیا شده است در حالت فخر فروشانه، از موفقیتهای معامله گری خود برای شخص دیگری حرف بزنید؟
- آیا تریدهای ضررده خود را از بقیه میپوشانید و تریدهای سودده خود را فریاد میزنید؟
- آیا شده است در مورد تریدهایتان برای دیگران داستان سرایی کنید؟
- آیا نگران این هستید که بقیه درباره معامله گری شما چه فکری میکنند؟
اگر پاسختان حتی به یکی از سوالات بالا مثبت است، نشان میدهد که شما ممکن است دچار غرور در معامعله گری باشید! ولی نگران نباشید!
در ادامه مقاله قرار است به صورت عمیق به این موضوع بپردازیم و با ایجاد ذهنیت صحیح تریدری، کیفیت معاملات خود را بالا ببریم!
غرور در معامله گری چگونه به تریدر صدمه میزند؟
غرور معامله گر باعث میشود که به نتایج تحلیلی گذشته خود بیش از حد عادی اطمینان کند!
به عنوان مثال اکثر تحلیلگران تکنیکالی تصور باطلی دارند که همیشه میتوانند بازار را صددرصد پیش بینی کنند و حتما اگر در گذشته موفق بوده اند، در آینده هم همیشه همینطور است! درصورتی که تحلیل تکنیکال یک ابزار است برای بهینه کردن تحلیل ها و قرار نیست که معامله گر با اطمینان بیش از حد و غرور خود، باعث شود که فکر کند میتواند بازار را صد درصد پیش بینی کند!
تریدرهای زیادی هستند که به دلیل برآیند سوددهی که دارند، دچار غرور میشوند و فکر میکنند که بازار همیشه با سیستم آنها هماهنگ است! این تریدرها در مواقعی که رویه بازار عوض میشود و خلاف سیستم آنها پیش میرود، عمدتا به دلیل غرور خود، اشتباهاتشان بیشتر میشود و همان غرور باعث شکست آنها میشود.
معامله گری که میترسد ضرر کند و همزمان دارد به طمع سود خود فکر میکند و با غرور خود دلش میخواهد که بازار در جهت پیشبینی او حرکت کند، عملا از بازار مانده است! این معامله گر شانس موفقیتش را با توجه کردن به خود و توجه نکردن به بازار به شدت کم کرده است.
معامله گر مغرور چگونه سد راه خودش می شود؟
معامله گر مغروری که از گفتن “نمیدانم” امتناع میکند، همیشه راه را برای یادگیری چیزهای جدید بر خود میبندد. چون اگر بگوید نمیدانم، برایش نقطه ضعف است و همیشه میخواهد اظهار نظر کند!
این معامله گر بازار را آنطوری که دلش میخواهد میبیند نه آنطوری که واقعا هست. معامله گر مغرور از ضررها بیزار است و دوست دارد تعداد دفعات سود کردنش بیشتر باشد! به همین دلیل وقتی سود میکند، ممکن است به آن سود اجازه رشد ندهد و در عوض وقتی در ضرر است، چون نمیتواند آن را بپذیرد، اجازه میدهد که رشد کند!
لذا چنین معامله گری، سودهایش کوچکتر از ضررهایش میشود و همواره بازنده است! درحالیکه اگر ما 50-50 هم برنده باشیم در تعداد معاملات، ولی میزان سودهایمان از ضررهایمان بیشتر باشد، ما برنده هستیم در کل!
اما معامله گر مغرور اینها را درک نمیکند مگر اینکه فکرش را تغییر دهد تا سرنوشتش تغییر کند.
اشتباه فاحش: دخیل کردن شخصیت خود در معامله گری!
معامله گر با اعتماد به سقف و معامله گر بدون اعتماد به نفس، دو طیف اشتباه معامله گری هستند!
طیف اول مغرور است و با حجم معاملات بالا یا معاملات بی منطق و احساسی، سعی دارد توهمات ذهنی خود را که برایش تبدیل به باور شده، اجرایی کند!
طیف دوم هم بدلیل عدم اعتماد به قابلیتهایش، خود را در معرض ریسک و ترید قرار نمیدهد.
نکته مهم این است که شخصیت خود را نباید با معامله گری دخیل کنیم! چه غرور فردی باشد چه عدم اعتماد به نفس! اگر چند موفقیت بدست آوریم و فکر کنیم که استاد شده ایم همانقدر اشتباه است که وقتی شکست بخوریم و چند معامله ضرر کنیم، فکر کنیم که بی ارزشیم و فرد بی اهمیتی شدیم!
اگر دچار این احساسات بشویم یعنی شخصیتمان را وارد بازار کرده ایم.
خیلی از افراد تلاش میکنند که با معامله گری، شخصیت خودشان را برتر نشان دهند (مثلا از طریق صحبت درباره بازار در جمعی که کسی چیزی از بازارهای مالی نمیداند)! این افراد عمدتا در گذشته سابقه کمبود شخصیت داشته اند و در حال حاضر از معامله گری به عنوان وسیله ای استفاده میکنند تا خودشان را با ارزش نشان دهند!
این دخیل کردن شخصیت در معامله گری، زمینه ساز اشتباهات معامله گری میشود و ضررهای جبران ناپذیر میتواند به دنبال داشته باشد. معامله گری که غرور و تعصب خود را به تحلیلش اعمال میکند باعث میشود که درصد موفقیتش پایین بیاید و اگر بازار خلاف پیش بینی او عمل کند، دچار انجماد فکری میشود و انعطاف پذیری خود را از دست میدهد.
همین عامل باعث میشود که عوض شدن بازار و مسائل خلاف تحلیلش را نبیند و بشود آنچه که نباید بشود.
ارتباط غرور و احساس مالکیت
غرور در معامله گری خود را در احساس مالکیت هم نشان میدهد. وقتی چیزی را میخریم یا داریم یا روی چیزی وقت میگذاریم، فکر میکنیم صاحب آن هستیم و جزئی از وجود ماست!
لذا نمیتوانیم آن را از دست بدهیم چون فکر میکنیم که ضرر کرده ایم!
معامله گر مغروری هم که نمادی را معامله کرده فکر میکند که صاحب آن است و از دست دادنش برایش دردآور است؛ لذا با معامله خود میماند حتی اگر در ضرر باشد. درحالیکه بازار دارد خروج قطعی را فریاد میزند ولی او چون احساس مالکیت میکند، بدون هیچ دلیل منطقی، از آن معامله دل نمیکند تا اینکه… هم بیزاری از ضرر کردن و هم احساس مالکیت به چیزی که فکر میکنیم مال ماست
(مثل سهمی که خریده ایم یا تحلیلی که کلی برای آن زمان گذاشته ایم یا…) همه از احساس غرور درونی می آید! چه خارج نشدن از معامله و چه افزایش حجم معامله در ضرر، هردو توجه ما را از لحظه دور میکند و ما چون شخصیتمان را در بازار دخیل کرده ایم، بازنده میشویم…
با شرکت در دوره روانشناسی، با استراتژی و پلن معاملاتی آشنا میشوید تا بتوانید پلن معاملاتی خود را بهبود دهید،
انواع ترس و طمع در بازارهای مالی را شناسایی خواهید کرد،
در نهایت با روانشناسی خویشتن در معاملات و ایجاد طرز فکر صحیح، در جهت تبدیل شدن به تریدر حرفه ای حرکت خواهید کرد.
چگونه غرور خود در معامله گری را کنترل کنیم؟
عمیقا باید درک کنیم که با سرزنش کردن خودمان چیزی درست نمیشود! بلکه فقط کافی است بپذیریم که ما قرار است چالشهای تریدری خود را حل کنیم تا بتوانیم به سوددهی برسیم!
با همین پذیرش، نصف چالشها حل میشوند.
نقل قول جالبی منتسب به امام علی (ع) هست که میفرمایند: "مواظب افکارت باش که گفتارت میشود، مواظب گفتارت باش که رفتارت میشود، مواظب رفتارت باش که عادتت میشود، مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود، مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود."
وقتی عمیقا به این جمله توجه میکنیم، آثار آن را در زندگی خود مشاهده میکنیم و هر تصویری که از خود در ذهنمان داریم، همان را در دنیای واقعی زندگی میکنیم! مثل ترموستات که دمای اتاق را در یک سطحی نگه میدارد، افکار و باورهای ما هم همانگونه هستند.
اگر میخواهیم چیز متفاوتی را در زندگیمان ببینیم، باید فکرمان را عوض کنیم و این چرخه تکامل هم اجازه دهیم طی شود و در مسیر بمانیم تا آن چیز در زندگی ما پدیدار شود. همه چیز از تغییر پارادایم آغاز میشود.
وقتی شخصیتی در ما نهادینه شد، دوست داریم آن را هرروز زندگی کنیم و درنتیجه سرنوشت ما هم به همان صورت خواهد شد. لذا با تغییر افکار میتوان عادتهای متفاوتی خلق کرد تا شخصیت متفاوتی را شکل داد و درنتیجه سرنوشت خود را بهینه تر کرد یا حتی تغییر اساسی داد!
لذا وقتی میپذیریم که بازار بر اساس احتمالات است و هیچ چیزی 100 درصد نیست و اصلا معقول نیست که ما خودمان را درگیر چیزی کنیم که قطعیت ندارد، آنگاه در معامله گری فقط به اجرای دانش خود اکتفا میکنیم و لاغیر!
مثل ورزشکاری که در حین مسابقه، فقط به مهارت ورزشی تمرکز میکند و آن را به خوبی اجرا میکند و اگر در طول مسابقه، شخصیتش را دربازی دخیل کند، ممکن است اشتباهات تکرار نشدنی را انجام دهد.
در انتها، خوب است که هر روز زمانی را صرف تصویرسازی ذهنی کنیم و این باورها را در خود تکرار و تمرین کنیم:
- من شخصیت مهم و تاثیرگذاری هستم و تریدهایم ارتباطی به شخصیتم ندارند!
- من یگانه مخلوق خداوند هستم که خداوند از آفرینش من به خود تبریک گفته است. پس خودم را دوست دارم و برایم اهمیتی ندارد که بقیه درباره من چه فکر میکنند!
- من ارزشمند هستم و به این دنیا آمده ام که ارزش خلق کنم پس از اشتباهاتم یاد میگیرم تا بتوانم ارزشمندتر شوم! چون من انسانم و همین نقطه تمایز من با حیوانات است یعنی رشد و تکامل!
- تنها چیزی که من میتوانم کنترل کنم، خودم هستم و نه بازار! بازار هرکاری دلش بخواهد میکند!
- یک ترید به تنهایی معیار خوب بودن یا بد بودن من نیست! من فقط قرار است تلاش کنم که برآیند معاملاتم طی چند ماه سودده باشد! در این مسیر ممکن است چندین معامله ضررده هم داشته باشم ولی مهم برآیند کلیه معاملاتم است!
جمع بندی:
با توجه به مواردی که گفته شد، متوجه میشویم که کنترل غرور در معامله گری یکی از ارکان اساسی برای تبدیل شدن فرد به یک تریدر سودده پایدار است.
علاوه بر غرور، لازم است که ترس و طمع و خشم و بیصبری و ایده آل گرایی هم کنترل شوند که در سلسله مقالات دیگری به آنها پرداخته شد.
هدف این است که این باورهای غلط را شناسایی نمود و با چرخه افکار گفتار رفتار عادت شخصیت سرنوشت، که در این مقاله اشاره شد، آنها را اصلاح کرد تا از طریق اصلاح باورها و ایجاد عادتهای جدید، به سرنوشت تریدری سودده پایدار دست یافت!
معامله گر موفق میداند که چه کاری را چگونه انجام بدهد. دید او همیشه مثبت است و شکستها برایش جنبه باخت ندارند بلکه پلی برای رسیدن به خواسته ها هستند و همیشه رشدی فکر میکنند نه ایستا!
یعنی او دیدش همیشه مثبت است و در طول زمان یاد میگیرد و افکارش را همیشه بر روی تفکر برنده و تفکر ثروت تنظیم میکند.
ترس از ضرر کردن، باعث میشود سیستمی بسازد که اصولی ضرر کند ولی بداند که در بلندمدت برنده است و طمع میکند و اصولی مدیریتش میکند تا به خواسته هایش برسد ولی طبق سیستمش طمع را به حرص و ولع تبدیل نمیکند.
ضررهای کوچک را قبول میکند و به خود و سیستمش اعتماد میکند و با انتظارات صحیح و معقولی که از بازار دارد، مسیر را درمیابد و همیشه برنده میماند…
مسیر را دریاب، مقصد بهانه است…
توصیه میکنم حتما پیج اینستاگرام ما رو دنبال کن و از پستها و استوریهای آموزشی روزانه استفاده کن
نکته : این مقاله را با دوستان فعال در بازارهای مالی حتما به اشتراک بگذارین تا استفاده کنن
پیشنهاد میکنیم باقی مقالات روانشناسی را هم بخوانید
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی عالی عالی ، عمیقا باید درک کنیم که با سرزنش کردن خودمان چیزی درست نمیشود! بلکه فقط کافی است بپذیریم که ما قرار است چالشهای تریدری خود را حل کنیم تا بتوانیم به سوددهی برسیم! هر وقت سوالی برام پیش میاد از طریق همین مقالات جوابش رو گرفتم
خوشحالم خانم نوروزی که برایتان مفید بوده است! دقیقا چالشهای تریدری همیهش هستند و مهم حل ان چالشها و تقویت هوش هیجانی است. پایدار باشید🙏🏻🌺
عالی بود استاد
فوق العاده کمک کننده🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤️
بزرگوارید جناب پیشرو عزیز
امیدوارم در تریدها به کارتان بیایند و بهره مند شوید 👌🏻❤️